تابستان آینده برمی گردم
نوشته : نادر براتی
شرح حال یکی از افراد اهالی روستاهای کردنشین تکاب می باشد او در اوایل دهه سی برای کسب در آمد از روستای محل سکونت خود در منطقه افشار به همراه چند نفر از دوستان عازم شهر سنندج می شوند ولی بر اساس اتفاقات و پیش آمدهای دور از انتظار سر از کشور عراق در می آورد بعد از چندین سال بی خبری از روستا و خانواده پیش یک خانواده کرد در منطقه کردستان عراق زندگی دیگری که همراه با اتفاقات خیلی عجیب است آغاز می کند سرانجام بر اساس تصمیمات حکومت دولت بعثی عراق مبنی بر اخراج ایرانیان به همراه افراد خانواده دستگیر و در منطقه کردستان نزدیک مرز ایران رها می شوند .ما جراهای عجیبی و جالبی که با آن مواجه شده بود برای من خیلی جذابیت داشت به همین منظور مرا بر این داشت که آن خاطرات را به رشته تحریر در آورم
فصل اول توضیح روستای محل تولد و وقایع و حوادث دوران کودکی و همچنین شرح مختصری از وضعیت شهر تکاب در دهه سی می باشد
فصل دوم شرح حال و حوداث اتفاق افتاده در شهر سنندج و بعد چگونگی عزیمت به کشور عراق و حوادث اتفاق افتاده در کشور عراق خصوصأ شهرهای سلیمانیه و اربیل می باشد
فصل سوم مختصری از نحوه بازگشت به ایران در اوایل جنگ ایران و عراق و حوادث مربوط به آن دوره می باشد