نام محصول : کتاب قلعه (شهر نو)
کیفیت خوب
نویسنده : محمود زند مقدم

در مورد منطقه و جایی که زنان تن فروش در جنوب شهر در ان زندگی میکردند اطلاعات مکتوب کمی در اختیار است . اهمیت کتاب حاضر در اینجاست که از محله شهر نو تصویری واقعی و قابل لمس به خواننده منتقل میکند تا آنجا که میتوان خود آن فضای تلخ و غم انگیر را حس کرد.
محلهای که از پایان دوران قاجار در جنوب غربی تهران، مأوای چند عشرتکده و فاحشهخانه بود، از زمانی که فضلالله زاهدی، نخست وزیر دولت کودتای ۲۸ مرداد، در سال ۱۳۳۳ به دور آن حصاری کشید، به “قلعه زاهدی” شهرت یافت و به اختصار “قلعه” یا به زبان روسپیان “قله” گفته شد.
این محله سرنوشتی شگفتانگیز داشته و با این که برای جامعه “تابو” به شمار میرفت، درباره آن چندین کار پژوهشی صورت گرفته است.
کتاب نثری سرراست، بریده و شکسته دارد، چون زندگی درهم برهم و مغشوش روسپیان. توصیفهایی برنده و رسا که تصاویری قاطع و روشن پیش چشم خواننده میسازند. مثل دوربینی که قصد دارد، همه چیز را بدون حشو و زواید عکسبرداری کند و تمام. تصاویر فوری، بدون دغدغهی کادر و نور و در مرحله ظهور بدون رتوش.
تحقیق نویسنده به اصطلاح میدانی است.
او با مراجعۀ مکرر به “شهرنو” دیدهها و شنیدههای خود را به شکل ملموس و عینی ثبت کرده. با بیشترین دقت در ثبت مشاهدات و کمترین اصلاح و دستکاری در شنیدههای خود. الفاظ، چه بسا مستهجن و رکیک در نظر اهل اخلاق، همان طور به روی کاغذ آمدهاند .
دروازه ای آهنی که پاسبانی مدام ایستاده است کنارش به نگهبانی.یک قوطی حلبی. روی چهار پایه ای بلند و چوبی
.درون قوطی چند پاشنه کش و چاقوی زنگ زده میخ های کج و کوله.سلاح هایی که به غنیمت گرفته جلوی دروازه قلعه هنگام تفتیش بدنی خشونت بار و همراه با تحکم مهمانان و در ابتدای صف.صف مشتریان در انتظار انکه گامی به جلو بردارند و برسند کنار چهار پایه آنوقت نگاه چرکین نگهبان و سپس هجوم گستاخانه دستانش به درون جیب ها و همه سوراخ و سنمبه ها و سرانجام ضربه ای سریع روی شانه با کتف که حضرت تایب می زند نشانه اذن ورود و این که خوشبختنانه داوطلب پذیرفته شده و انگاه نفسی به راحتی هنگامی که آن یکی پای را هم بر میداری که بگذاری آن سوی دروازه گوئی از زندان اسکندر خلاص شده ای.