ورود براي ارسال گزارش نياز است
[ad_1]
ساعت شش صبح بی دلیل بیدار و هوشیار شدم، تنها کاری که می توانستم انجام دهم کار با تبلت بدون اینترنت بود. کتابهای الکترونیکی را مرور کردم و سر اخر این رمان دو جلدی داستان نوجوان را در طاقچه خواندم. پسربچه ده ساله ای در شهری جدید با معمای زندگی عموی پدرش که شعبده بازی خلاق بوده روبرو می شود و تعطیلات تابستان را به کشف کارگاه مخفی شعبده بازی و کار با دستگاه های تردستی و کشف جادوی آنها می گذراند. داستان خوبی بود با درس هایی درباره دقت به جزئیات و خودشناسی و تخیل درباره زندگی متفاوت و … که برای من چهل ساله هم، یادآوری لازمی بود. اوقات خوشی داشتم و به شما هم توصیه می کنم.
[ad_2]
Source