شناسه پست: 2931
بازدید: 723

[ad_1]

عادت می کنیم نوشته زویا پیرزاد، برشی از زندگی سه نسل زن در تهران امروز است.
از ویژگی های اساسی داستانهای پیرزاد، پرداخت مناسب شخصیت‌هایی است که هر روزه احتمالا با آن‌ها سروکار داریم. توصیف جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیت‌ها وحتی مکان‌ها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم می‌خورد و شاید همین توصیفات دقیق از جزئیات حوادث و پدیده‌هاست که خواننده را در‌گیر خود می‌کند و صورتی ملموس به داستان می‌بخشد، به طوری که خواننده احساس می‌کند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است.
این کتاب پیرزاد همانند دیگر رمان‌های او، به فرانسه ترجمه و در پاریس نیز به چاپ رسیده است. زویا پیرزاد در دیگر رمان پرفروش خود، بعد از “چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم”، داستان زنی به نام آرزو را روایت می‌کند که ۴۱ ساله، مطلقه و دارای یک فرزند دختر است. داستان از جایی آغاز می‌شود که آرزو تصمیم می‌گیرد برای گذران زندگی و اعلام استقلال خود، آژانس مسکن پدرش را اداره کند. در ایران، این شغل به‌صورت معمول توسط مردان اجرا می‌شود؛ همین مسئله نمادی از سنت‌شکنی آرزو و به نوعی شنا کردن او در جهت مخالف آب است؛ و در خارج از شرکت، آرزو خودش را برای راحتی مادر و دخترش قربانی می‌کند، در‌حالی‌که شخصیت‌های ظاهربین رمان، خود را تنها با سرگرمی و خرید مشغول می‌کنند.

[ad_2]

Source

نویسنده

pazzel
كنترل اطلاعات و بارگذاري ديتا