پیشگویی های زرتشت جلد اول
1- گشتاسپ شاه پرسید که : این دین چند سال روا (رایج – برقرار باشد و پس از آن چه هنگام و زمانه رسد؟
۲ – جاماسپ بیتخش * گفتش که : این دین هزار سال روا باشد، پس آن مردمانی که اندر آن هنگام باشند همه بمهر دروجی ( پیمان شکنی ) ایستند؛ با یکدیگر رشک ودروغ کنند و بان چم (سبب) ایرانشهر ( کشور ایران ) را به تازیان بسپارند و تازیان هر روز نیرومند تر شوند و شهر شهر فراز گیرند
۳ – مردم به اوارونی ( نابکاری – فساد – رذیلت ) و دروغ گردند و هر آنچه گویند و کنند به سود خودشان باشد. از ایشان روش فرارون ( کردار نیکو) آزرده شود
۴ – به بیدادی به این ایرانشهر و دهبدان ( فرمانروایان ) بار گران رسد ، و آمار ( مقادیر ) زرین وسیمین و نیز بسی گنج و خواسته انبار کنند .
۵- و همه نا بین ( نامریی) و ناپیدا شود و نیز بسیاری گنج و خواسته شایگان بدست و پادشاهی ( در اختیار ) دشمنان رسد و مرگ بی زمانه ( نا بهنگام – ناگهانی ) بسیار باشد.
۶- و همه ی ایرانشهر به دست آن دشمنان رسد و انیران ( بیگانگان ) اند ایرانایان گمیزند ( اختلاط کنند ) چنانکه ایرانی از ایرانی پیدا نباشد: آن ایرانی با زنا ایرانی باشد.
۷- بان هنگام بد توانگران را از درویشان فرخنده تر دارند و درویشان خود فرخنده نباشند و آزادگان و بزرگان بی مزه رسند ایشان را مرگ چنان خوش نماید که پدر و مادر را از دیدار فرزند و مادر را به کابین دختر باشد….
در مورد صادق هدایت
صادق هدایت، در روز چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ هجری شمسی در خانوادهای سرشناس متولد شد. پدر او «هدایتقلیخان اعتضادالملک» از رجال سیاسی قاجار بود و مادرش «زیورالملوک»، دختر «حسینقلی مخبرالدوله»، از سیاستمداران نامدار دوره ناصرالدینشاه محسوب میشد. صادقخان فرزند ماقبلآخر خانواده خویش بود که تنها یک خواهر کوچکتر از خود داشت.
عیسیخان و محمودخان، دو برادر بزرگ صادق هدایت محسوب میشدند که با وجود برخورداری از طبع ادبی و هنری، در دستگاه سیاسی کشور با مناصب مختلف مشغول بهکار شدند. علاوه بر این، «سپهبد حاجعلی رزمآرا»، نخستوزیر محمدرضا پهلوی نیز شوهر «انورالملوک»، خواهر صادقخان بهحساب میآید.
تحصیلات
صادق هدایت در ۶ سالگی، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه علمیه تهران آغاز کرد و در همین دوران با انتشار روزنامه دیواری «ندای اموات»، از قریحه ادبی خود رونمایی کرد. دوران دبیرستان وی در مدرسه دارالفنون، بهعلت بیماری چشمدرد متوقف شد و او بهالاجبار مدرسه را ترک کرد؛ اما یک سال بعد در مدرسه «سنلویی» که به فرانسویها تعلق داشت، تحصیلات خود را از سرگرفت.
هدایت اولین باب آشنایی خود را با ادبیات جهان، در مدرسه سنلویی توصیف میکند؛ جایی که با تعلیم فارسی به کشیش دبیرستان، از دانش او درباره ادبیات جهان بهره میبرد.
آغاز نویسندگی هدایت را میتوان از همین دوران و در پی علاقه وی به علوم غریبه و متافیزیک توصیف دانست. کمی بعدتر وی با انتشار نخستین مقاله خود در روزنامه هفتگی، نخستین گام را در راه هدایت شدن برداشت.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷، بهدلایلی که از آن سخن نمیبرد، اقدام به خودکشی کرد. وی خود را از پلی به رودخانه «مارن» فرانسه انداخت؛ کمک سرنشینان قایقی سبب شد تا قصه هدایت طولانیتر شود. نزدیکان او علت خودکشی نخست هدایت را پارهای از مسائل عاطفی نقل میکنند؛ هرچند خود در این رابطه با همان زبان طنز و زهرآگین به برادرش محمود هدایت مینویسد