نام محصول : کتاب صیدنه
نویسنده : ابوریحان بیرونی
مترجم : منوچهر ستوده ، ایرج افشار
درباره کتاب الصیدنه فی الطب
کتاب الصیدنه فی الطب آخرین اثر ابوریحان بیرونی است که به صورت تنها دست نویس اصلاح نشده به زبان عربی به ما رسیده است این اثر گران بهاترین منبع در تاریخ داروشناسی سده های میانه خاورزمین است در آن بیش از هزار دارو با منشا گیاهی حیوانی و معدنی و با اشاره به نام های آن ها به بسیاری از زبان ها و گویش ها توصیف شده است.
آشنایی با محتوای کتاب الصیدنه فی الطب
صیدنه شامل داروشناسی و پیشگفتار مفصلی است. در آن هر ماده دارویی با عنوان جداگانهای توصیف میشود. پیشگفتار به نوبه خود شامل مقدمه و پنج فصل است.
بیرونی در مقدمه، تعریفی از اصطلاح «صیدنه» (داروشناسی) و «صیدنانی» (داروشناس، داروگر) به دست میدهد، از مسائل و وظایف این علم سخن میگوید و جای آن را بین رشتههای پزشکی معین میکند.
فصل یکم پیشگفتار، این حکم پیش کشیده شده که حرف «چ» هندی، پارسی و ترکی بر اثر تعریب به «ص» تبدیل میشود و برای اثبات آن نیز یک سلسله مثال ذکر شدهاست.
سپس گفته میشود که «صیدنانی» از تعریب «چندنانی» (تاجر چوب صندل) که بهنوبه خود از چندن هندی (درخت صندل) گرفته شده، به وجود آمدهاست.
فصل دوم، داروها به ساده و مرکب تقسیم شدهاست.
منشأ واژه «عقاقیر» (جمع عقّار) که در زبان عربی بهعنوان اصطلاحی برای مشخص کردن مفردات ادویه (داروهای ساده) به کار میرود، توضیح داده شدهاست.
سپس از واکنش بدن انسان در برابر مواد غذایی، داروها و زهرها گفته شدهاست.
پس از آن، بیرونی اشاره میکند که در هند پزشکانی هستند که با زهر درمان میکنند و به عنوان مثال داستان جالبی را ذکر میکند.
در پایان فصل گفته میشود که بین هندیان سخنان حکمت آمیزی در پزشکی همانند سخنان بقراط معمول است.
متأسفانه بیرونی هیچگونه اطلاع مشخصی در اینباره نمیدهد و فصل را با «ذکر آنچه من در این خصوص نزد آنها دیدهام، ممکن است سخن را به درازا بکشاند»، به پایان میرساند.
فصل سوم، مسئله جانشین کردن برخی از مواد دارویی با دیگر مواد بررسی میشود و دربارهٔ نارساییها در دستورهای متقدمان و متأخران دربارهٔ بدلها گفته میشود. این فصل ازآن رو شایان توجه است که اظهارات بیرونی در آن از دیدگاه تاریخ علم و فرهنگ بهطور کلی جالب توجه است.
بیرونی که از نقش ملتها در پیشرفت علم سخن میگوید، به خصوص بر خدمات یونانیان باستان انگشت میگذارد. اما در میان ملتهای خاور، فقط هندیها را در علم جدی میداند و در همان حال به تشریح علتهایی میپردازد که از نزدیک شدن به هندیها و مبادله فرهنگی با آنها ممانعت میکند.
فصل چهارم رابطه خویش را با زبانهای عربی و فارسی بیان میکند. او که زبان مادری خویش را خوارزمی مینامد و خود را در هریک از زبانهای عربی و فارسی تازهوارد میداند. لکن به عقیده وی، فقط زبان عربی برای مقاصد علمی مناسب است و زبان فارسی تنها «برای داستانهای خسروانی و قصههای شب» به درد میخورد.
فصل پنجم پیشگفتار درمی یابیم، همان گونه که پیش از این گفته شد، که بیرونی در دوران جوانی به نامهای یونانی گیاهان علاقهمند بودهاست.
او مینویسد که در آن سالها یک یونانی در خوارزم زندگی میکرد و نام گیاهان را به یونانی از او میپرسید و یادداشت میکرد (احتمالاً به خط عربی). بیرونی در این مورد از نارسایی خط عربی سخن میگوید که نقل صحیح واژههای غیر عرب به کمک آن همیشه امکانپذیر نیست.
نیز به لغزشهای مترجمهای عربی آثار مؤلفان یونانی و وضع بد دستنویسها اشاره میکند. بیرونی در ضمن برخی از منابع را که در نوشتن صیدنه از آنها استفاده کرده، نام میبرد.