نام محصول : کتاب سرانجام ماری آنتوانت
نویسنده : امیر عشیری
مروری بر کتاب
صبح یکی از روزهای نسبتاً سرد اواخر دسامبر ۱۷۵۶ کالسکه ای دو اسبه جلو ساختمان دادستانی پاریس توقف کرد و مردی مسن در حالی که یقه پوست خزدار پالتوی سیاهرنگش را تا روی گوش هایش بالا زده بود از کالسکه بیرون آمد.
نگاهی به دور و بر محل توقف کالسکه انداخت و سپس وارد ساختمان دود زده ای شد که محل دادستانی پاریس بود. وی قدی نسبتاً کوتاه شکمی بزرگ و کله ای طاس داشت. صورت گرد و گوشتالود اش با رنگ پوست تیره و چشمانی سیاه و سیبیل های آویزان از او قیافه ای ساخته بود که به نظر می رسید از….
ماری آنتوانت سلاله یک خانواده هفتصد ساله بود که تمام اجدادش به مدت هفت قرن پادشاه بشمار می آمدند و او را طوری پرورش داده بودند که وقتی به سن رشد رسید مانند شاهزاده خانمهای قدیم مصر، خود را از طبقه و نژاد خدایان می دانست و نمی توانست مردم را با خود برابر بداند و هنگامی که فرانسوی ها دچار قحطی شدند و زنها کودکان گرسنه را مقابل کاخ سلطنتی روی دست بلند می کردند، ماری آنتوانت به راستی قادر نبود بفهمد گرسنگی چیست و متحیر بود که چرا زنان و مردان شکایت می کنند و کودکان از فرط گرسنگی زرد رنگ و لاغر شده اند…
در گذرگاه تاریخ فرانسه در قرن هجدهم، به سال ۱۷۸۹ میرسیم سالی که لهیب انقلاب کبیر فرانسه با اولین شعلههای خود، رژیم سلطنتی را برای همیشه برانداخت، و هرگونه تلاش های بعدی هم برای احیای آن راه به جایی نبرد. حتی ظهور ناپلئون و امپراتور شدن او نیز نتوانست در مقابل شعله های انقلاب مقاومت کند و عمر امپراتوری او، بس کوتاه تر از عمر طبیعی خودش بود. او، خود دید که چگونه امپراتوری قدرتمندش در برابر حرکت های درونی انقلاب و فشارهای بیرونی دوران نوینی که آغاز شده بود، ذوب گردید.
این انقلاب خونین، نه تنها در تاریخ کشور فرانسه – که آن را کاملاً دگرگون ساخت – نقشی اساسی باز کرد، بلکه در تاریخ جهان نیز به عنوان اولین انقلاب تمام عیاری که برای همیشه نقش مردم در براندازی حکومتهای کهن را بارز ساخت، سهمی عمده داشته است.
تاسیس جمهوری پنجم فرانسه بعد از جنگ جهانی دوم نشان میدهد که چگونه این انقلاب تا بعد از جنگ جهانی دوم دامنه خود را گسترانیده است.
امیر عشیری ..
وی اولین نویسنده رمانهای پلیسی-جنایی به مفهوم مصطلح و به شکل حرفه ای آن در ایران است. گرچه در برخی از آثار نویسندگانی که قبل از وی در عرصه داستان نویسی فعالیت داشته اند رگه هایی از عناصر داستانهای پلیسی وجود دارد (همچون “حسینقلی مستعان” در شهر آشوب ۱۳۲۸، “نصرالله شیفته” در قهقهه اسکلت ۱۳۲۵) ،ولیکن در مجموع نمیتوان به آنها پلیسی نویس و به آثارشان عنوان پلیسی-جنایی اطلاق کرد. او همچنین در موضوعات تاریخی مینوشت.
امیر عشیری گاهی همزمان در دو، سه مجله پاورقیهای شبه جنایی – پلیسی و جاسوسی منتشر میکرد و طرفداران خاص خود را داشت.
نخستین اثر او در سال ۱۳۲۸ به نام “اعدام یک جوان ایرانی در آلمان” به صورت پاورقی در مجله “آسیای جوان” چاپ شد.
او همچنین در اطلاعات هفتگی و تهران مصور مینوشت. “محمدعلی جمالزاده”، پس از خواندن کتاب “سیاهخان” او، آنچنان شیفته قلم او میشود که او را “الکساندر دوما”ی ایران مینامد.
او کارمند وزارت صنایع و معادن بود، اما عمدهٔ درآمد خود را از راه روزنامهنگاری و نویسندگی تأمین میکرد. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، با تغییر کادر سردبیری، عشیری همکاری خود با مجله اطلاعات هفتگی را متوقف کرد و تنها برای یک سال با مجله جدول و مجله سرگرمی خانواده به همکاری پرداخت و پس از آن به کلّی نوشتن برای نشریات را متوقف کرد.
او در گفتگویی که در سن ۹۰ سالگی (۲ سال پیش از مرگش) با روزنامهٔ ایران داشت، وضعیت خود در سالهای پس از انقلاب را چنین توصیف کرده بود: «در سالهای قبل از انقلاب من در هفته چهار پاورقی مینوشتم.
حالا دیگر بساط پاورقینویسی جمع شده و مجلات عموماً ماهانه چاپ میشوند.
آنها باید برای همکاری دنبال من میآمدند که این اتفاق نیفتاد و من هم نمیتوانستم بلند شوم بروم از آنها تقاضای کار بکنم. حالا که دیگر بازنشسته شدم. آن موقع مگر چند نفر پاورقینویس داشتیم؟
من بودم و آقای رسول ارونقی کرمانی که امروز در امریکاست، دو سه نفر دیگر هم بودند که فوت کردند. یک سال بعد از انقلاب کارم در مطبوعات تمام شد یعنی دیگر نخواستند».
با وجود این، برخی از آثار امیر عشیری پس از انقلاب نیز منتشر شد و همچنان پرفروش بود.او در سالهای اخیر برای مدتی در مرکز تحقیقات راه، مسکن شهرسازی فعالیت میکرد.