نیرنگستان
چیزی که قابل توجه است این می باشد که نه تنها ملل بیگانه خرافات زیادی برای ایران آوردند بلکه برای از بین بردن آثار ایران کوشش نمودند آنچه که اصل و ریشه ایرانی داشته به صورت اجنبی در آوردند. مثلا اسکندر یونانی که در ادبیات ایران شهرت بیجا پیدا کرده همان کسی است که ایرانیان او را ملعون می نامیدند بعد از اسلام صورت پیغمبر حق به جانب به خودش می گیرد. هرگاه اسکندر و رستم را با یکدیگر مقایسه بکنیم خواهیم دید که اغلب افسانه های جعلی که به اسکندر نسبت می دهند بی شباهت به داستان رستم نامی نمی باشد. رستم کله دیو سفید خودش بوده و اسکندر را عربها ذوالقرنین ترجمه می کنند.۱ افسانه آب حیوان و مسافرت اسکندر به ظلمات بی شباهت به هفت خوان رستم نیست که از افسانه های ایرانی است.۱۶
قوس قزح یا کمان در قدیم به کمان رستم شهرت داشته است و از اینگونه دخل و تصرفها زیاد است که افسانه ها و یادگارهای تاریخی ایرانی را منحرف کرده رنگ و روی اجنبی به آن بسته اند. مثل نسبت قبر مادر سلیمان به قبر کوروش در مرغاب و دادن لقب دیویند به سلیمان در صورتی که از همه قراینی که در دست است تهمورث مشهور به دیوبند بوده و نسبت این قدرت به سلیمان جعلی و مغلطه محض می باشد. در نسخه خطی ابصال و سلامان (سلامان و ابسال!) می نویسد: «سلیمان ابن داود از انبیای بنی اسرائیل بود. بعد از موسی و قبل از عیسی نه در تورات و نه در انجیل خبری از دیو و از انگشتر نیست، سلیمان لغت فرس…..
در مورد صادق هدایت
صادق هدایت، در روز چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ هجری شمسی در خانوادهای سرشناس متولد شد. پدر او «هدایتقلیخان اعتضادالملک» از رجال سیاسی قاجار بود و مادرش «زیورالملوک»، دختر «حسینقلی مخبرالدوله»، از سیاستمداران نامدار دوره ناصرالدینشاه محسوب میشد. صادقخان فرزند ماقبلآخر خانواده خویش بود که تنها یک خواهر کوچکتر از خود داشت.
عیسیخان و محمودخان، دو برادر بزرگ صادق هدایت محسوب میشدند که با وجود برخورداری از طبع ادبی و هنری، در دستگاه سیاسی کشور با مناصب مختلف مشغول بهکار شدند. علاوه بر این، «سپهبد حاجعلی رزمآرا»، نخستوزیر محمدرضا پهلوی نیز شوهر «انورالملوک»، خواهر صادقخان بهحساب میآید.
تحصیلات
صادق هدایت در ۶ سالگی، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه علمیه تهران آغاز کرد و در همین دوران با انتشار روزنامه دیواری «ندای اموات»، از قریحه ادبی خود رونمایی کرد. دوران دبیرستان وی در مدرسه دارالفنون، بهعلت بیماری چشمدرد متوقف شد و او بهالاجبار مدرسه را ترک کرد؛ اما یک سال بعد در مدرسه «سنلویی» که به فرانسویها تعلق داشت، تحصیلات خود را از سرگرفت.
هدایت اولین باب آشنایی خود را با ادبیات جهان، در مدرسه سنلویی توصیف میکند؛ جایی که با تعلیم فارسی به کشیش دبیرستان، از دانش او درباره ادبیات جهان بهره میبرد.
آغاز نویسندگی هدایت را میتوان از همین دوران و در پی علاقه وی به علوم غریبه و متافیزیک توصیف دانست. کمی بعدتر وی با انتشار نخستین مقاله خود در روزنامه هفتگی، نخستین گام را در راه هدایت شدن برداشت.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷، بهدلایلی که از آن سخن نمیبرد، اقدام به خودکشی کرد. وی خود را از پلی به رودخانه «مارن» فرانسه انداخت؛ کمک سرنشینان قایقی سبب شد تا قصه هدایت طولانیتر شود. نزدیکان او علت خودکشی نخست هدایت را پارهای از مسائل عاطفی نقل میکنند؛ هرچند خود در این رابطه با همان زبان طنز و زهرآگین به برادرش محمود هدایت مینویسد