تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران
این کتاب، روابط جنسی در ایران را از دوران باستان تا کنون، در زمینهی اجتماعی، انسانشناختی و فرهنگی آن بررسی میکند.
کتاب چهار فصل دارد.
فصل اول به روابط جنسی در چارچوب ازدواج میپردازد. این فصل همچنین تحلیل مفیدی از خویشاوندی، درونهمسری (ازدواج میان خویشاوندان نزدیک) و ازدواج همخونان (تولید مثل جنسی میان خواهران، برادران و والدین) ارائه میکند.
فصل دوم، ازدواج موقت، از جمله قاعدهی شیعی صیغه، را بررسی کرده و به تفصیل به نظرات و مباحثهها دربارهی شرعی و عملی بودن چنین وصلتی در فقه شیعی و سنی میپردازد.
فصل سوم، روابط خارج از زناشویی و انواع روسپیگری، از جمله صیغه، را مطالعه میکند. فصل چهارم، همجنسگرایی، میان مردان و زنان، را میکاود، اما همانگونه که نویسنده اشاره میکند، همجنسگرایی در معنای ایرانی خود با نوع غربی تفاوت دارد و بیشتر شبیه دوجنسگرایی است.
تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران
فصل آخر به بیماریهای مقاربتی، به عنوان پیامدهای بهداشتیِ عادتهای جنسی در ایران، اختصاص دارد.
از نظر سیر تاریخی، این کتاب دورهای بسیار طولانی را در بر میگیرد؛ همچنین، گروههای دینی متعددی (مسلمانان، زرتشتیها، یهودیان، مسیحیان و چندخداباوران) را بررسی میکند. این کتاب، پروژهای بلندپروازانه است که از نظر ساختار و دادهها موفقیتآمیز بوده است. این اثر، دامنهی پژوهشهای پُرشمارِ ویلِم فلور دربارهی تاریخ اجتماعی ایران را گسترش میدهد.
پر ترج ترین زناشویی پیوند با نزدیکان بود که در کتاب دینکرد بصورت پیوند تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران از سفرنامه های غیر ایرانیان و از نوشته های موجود در بایگانی های ایرانی و بین المللی و نیز
داده های دولتی بهره جسته تا بع تفضیل چیستی و تنوع و مشکلات این روابط در طی صدها سال گذشته در متن فرهنگ و دین ایرانی بررسی کند. در فصل آخر این کتاب به بیماری های مقاربتی که در طول تاریخ تاریخ اجتماعی سکس ایران در بین ایرانیان شیوع داشته میپردازدو گفته میشود که احتمالا ۴۰درصد از مردم مبتلا هستند که این امر خود نیاز به توجه بیشتری دارد. این که زنان در اقتصادِ تحت سلطهی مردان، کالا محسوب میشدند نه تنها در بردگی و صیغه (روسپیگری شرعی)، بلکه در ازدواج موقت (مُتعه) و نکاح نیز مشهود است. شیربها و مهریه، بهایی است که بابت زن میپردازند. مثال دیگر، این است که نادرشاه در سال ۱۷۳۴ از حامیان محمد خان بلوچ، به جای پول یا طلا، پنجاه دختر طلب کرد (صص ۷۶-۷۳). به نظر غزالی، زن مانند متصرفات است و با او باید همانند دشمنی مغلوب رفتار کرد (ص ۸۲). ویلم فلور محسن مینوخرد
تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران، اثری توصیفی است که بر اساسِ طیف گستردهای از اسنادِ دست اول و دست دوم، تصویری جذاب از روابط جنسی ارائه میدهد. بزرگترین مزیّت این کتاب آن است که اطلاعات و دادههای بسیار فراوانی را فراهم میآورد و به خوانندگان اجازه میدهد تا خود نتیجهگیری کنند. به لطف حجم عظیمِ دادهها، این کتاب مبنا و الهامبخشِ پژوهشهای انسانشناختی، جامعهشناختی و تاریخیِ بعدی است.
مفهومِ روابط قدرت، هر چند به طور ضمنی، در روایت فلور از ازدواج و روابط جنسی به چشم میخورد. همچنین او در سراسر کتاب نشان میدهد که میان ایرانِ پیشااسلامی و ایرانِ اسلامی نه با تغییر بلکه با تداوم، از جمله ازدواج موقت و، به طور کلی، گفتمان و اعمال جنسیِ مردمحور روبروییم (صص ۳، ۱۲۳، ۱۳۱، ۲۸۳). با وجود این، به عقیدهی نویسنده، “ماهیت مسائل مربوط به روابط جنسی در ایران با بسیاری از دیگر کشورهای صنعتی شباهت دارد- مسائلی نظیر به چالش کشیدهشدن ادعای برتری مردان بر زنان، تغییر سن ازدواج، رابطهی جنسی پیش از ازدواج، افزایش نرخ طلاق، و بیماریهای مقاربتی” (ص ۴۱۱).
با توجه به این امر، شاید فلور میتوانست، یا میبایست دربارهی فقدان هویت مستقلِ زنان ایرانی، داوری دقیقتری ارائه میکرد. درست است که در ایران، خواه در دوران زرتشتی یا در دوران اسلامی، زنان هویت مستقلِ واقعی نداشتهاند، اما این امر مختص ایران نیست. در یونان باستان نیز زنان هویت مستقل نداشتند، و درست مانند ایران، هویت آنها بر اساس رابطه با خویشاوندان مذکّر تعریف میشد: ازآنها نه با نامِ خود بلکه به عنوان دخترِ الف، همسرِ ب، و مادرِ ج یاد میکردند.
فلور، با توجه به “سلسلهمراتب روابط قدرت” و آبروی خانواده، استدلال میکند که چون خانواده دربارهی ازدواج تصمیم میگرفت، “در نتیجه ازدواج همخونان [شیوع داشت]” (ص ۱۱۹). با این حال، روابط این عوامل با یکدیگر میتواند به درک نقش آنها در تنظیم روابط جنسی کمک کند. برای مثال، ازدواج همخونان و دلمشغولی به بکارت -یعنی تضمین آبروی خانواده- در چارچوب روابط قدرت، با یکدیگر پیوندی اجتماعی دارند. پردهی بکzارت جزوِ داراییهای خانواده بود که باید تحت کنترل خانواده باقی میماند (ازدواج همخونان) یا اگر قرار بود توسط افرادی بیرون از گروه [خویشاوندی] برداشته شود، این کار تنها از طریق یک قرارداد ممکن بود، قراردادی که معمولاً به صورت مبادلهی زنان میان دو گروه، کلان (؟) یا خانوادههای ناخویشاوند بود.
به نظر نویسندهی کتاب، در ازدواج خانوادگی، بکارت- یعنی وضعیتی که در آن برادر یا پدر، پردهی بکارت را برمیداشتند- مهم نبود؛ اما این میتواند حاکی از آن باشد که آنها نمیخواستند پردهی بکارت، به عنوان دارایی خانواده، به دست غریبهها یا دشمنان برداشته شود یا به تملک آنها درآید. این کتاب به تفصیل به شکلهای عریانتری از روابط قدرت میپردازد: هنگامی که زنان متأهل اسیر میشدند، یا زمانی که مردان مجبور میشدند که زنان خود را به حاکمان دهند، و نظایر آن (صفحهی ۶۸ به بعد) میتوانستند زنانی را که “کالا” به شمار میرفتند، بفروشند و اصلاً تصور نمیکردند که این کار تأثیری بر آبروی خانواده دارد. برای مثال، میتوان به اهدای دختران به شاه سلیمان صفوی به منظور دریافت پاداش مالی اشاره کرد (ص ۷۱).
این که زنان در اقتصادِ تحت سلطهی مردان، کالا محسوب میشدند نه تنها در بردگی و صیغه (روسپیگری شرعی)، بلکه در ازدواج موقت (مُتعه) و نکاح نیز مشهود است. شیربها و مهریه، بهایی است که بابت زن میپردازند. مثال دیگر، این است که نادرشاه در سال ۱۷۳۴ از حامیان محمد خان بلوچ، به جای پول یا طلا، پنجاه دختر طلب کرد (صص ۷۶-۷۳). به نظر غزالی، زن مانند متصرفات است و با او باید همانند دشمنی مغلوب رفتار کرد (ص ۸۲).
سکس و روابط جنسی، عرصهی اِعمال قدرتِ مسئولان و صاحبمنصبان دولتی و دینی است. دین در تمام حیطههای روابط جنسی دخالت میکند: قانونیکردن ازدواج دائم یا موقت، مشخصکردن مدت عِدّه پس از طلاق یا انقضای قرارداد، و غیره. به نظر میرسد زمانی که دین، روسپیگری را منع میکرد –برای مثال، علما در دوران مغولان و تیموریان، از حکومت خواستند تا آن را ممنوع کند- بیشتر به این دلیل بود که مالیات این کار به حکومت میرسید و نه علما.