جن نامه
پدر را در سال ۱۳۳۴ بازنشسته کردند. معمولا یک راست به خانه نمی آمد. دوچرخه داشت و اگر تابستان بود و آخر برج، توی خرجین اش یک خربزه بود و گاهی دو هندوانه کوچک. باچرخ جلو در را، که جز شب ها بسته نمی شد، چهارتاق باز می کرد و همان جا، میان شیر آب و در، تکیه می داد و قفل می کرد. هندوانه ها یا خربزه را اگر آخر برج بود بیرون می آورد و زیر شیر آب می گذاشت. شیر را که روشان باز می کرد، دست و روش را می شست و بعد سر شلنگ را در شیر فرو می کرد و آن سرش را روی هندوانهها با خربزه میزان می کرد
آب پاشی حیاط کار خودش بود، از بالای حیاط شروع می کرد و از گوشه راست، دیوارها را همیشه در نوبت دوم می شست. پدر آب می ریخت و مادر اگر نان نمی پخت جارو به دست، با دو پای پدر و پشنگه های آب و آبشره خاک آلود و پردوده همپا می شد. سه روز یکبار نوبت خواهر بزرگتر بود که آن وقتها سیزده، چهارده سالش بود؛ اما از بس فشار آب قوی بود و کف سیمانی حیاط را پدر شیبدار درست کرده بود و آبشره ها از اینجا و آنجا از او جلو می زد، داد پدر را در می آورد بجنب، دخترا
دور تادور باغچه را پدر باریکه جویی سیمانی درست کرده بود