نکته طلایی و جالب در مورد کتاب ((چگونه در بورس دو میلیون دلار بدست آوردم)) این موضوع است که چگونه یک فرد بدون داشتن هیچ دانش و پشتوانه ای و بی هیچ حمایتی از سوی بازیگران بزرگ بازار بورس، توانسته به کسب ثروتی بیش از دو میلیون دلار از این بازار نائل شود، آن هم در حالیکه بخش بزرگی از آن را در طی یک مسافرت شغلی به دور دنیا، خلق کرده است.
چگونه در بورس ۲ میلیون دلار بدست آوردم
در سال ۱۹۵۲، دو برادر دوقلو به نام های آل و هری اسمیت که صاحبان یک کلوپ شبانه در تورنتو بودند، به نیکلاس پیشنهاد دادند که در کلوپ آن ها برنامه اجرا کند و در عوض به جای پول به او ۶۰۰۰ سهم از شرکت بریلند را بدهند. بریلند نام یک شرکت معدنی در کانادا بود و ارزش هر سهم آن در آن زمان چیزی در حدود ۵۰ سنت برآورد می شد. از آنجایی که نیکلاس تا آن زمان هیچ گونه آشنایی و اطلاعاتی در مورد بورس و بازار سهام نداشت، از برادران اسمیت خواست، اگر قیمت سهم از ۵۰ سنت کم تر شد، کسری آن را برای یک دوره ۶ ماهه تضمین کنند. آنها پذیرفتند و اولین مواجهه نیکلاس با بورس این گونه رقم خورد. مدت ها گذشت و نیکلاس به کلی سهام خود را فراموش کرده بود تا اینکه بعد از دو ماه به طور اتفاقی متوجه شد که قیمت هر سهم از ۵۰ سنت به ۱،۹۰ دلار رسیده. همه سهام را به صورت یکجا فروخت و سودی بالغ بر ۸۰۰۰ دلار به دست آورد. همین کسب سود باعث شد که به بورس به عنوان یک فرصت تازه برای سرمایه گذاری و درآمد زایی نگاه کند و تصمیم گرفت وارد معاملات بازار سهام شود.
بخش اول : دوران کانادایی
بخش دوم: ورود به وال استریت
بخش سوم: اولین بحران من
بخش چهارم: پایه گذاری تئوری چهارچوب ها
بخش پنجم: تلگراف
بخش ششم: در بازار کاهشی کوچک
بخش هفتم: فرضیه من جواب داد
بخش هشتم: اولین نیم میلیون دلار
بخش نهم:دومین بحران من
بخش دهم: دو میلیون دلار
برای حضور و موفقیت در بازار بورس باید چیزهای بسیاری بدانیم. یکی از کارهای مهمی که باید انجام بدهیم این است که خطاهای گذشته را پیدا کنیم. آنها را بررسی کنیم و از آنها درس بگیریم. در این صورت میتوان به موفقیت تضمینی رسید. اما برای اینکه به چنین موفقیتی برسیم بخصوص اگر ابتدای راه هستیم نیاز به راهنما داریم. داستان کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار به دست بیاوریم در حقیقت داستان فردی است که زمانی کارش اجرای برنامه در کافهها بوده است. اما چه میشود که مسیرش به بازار بورس میرسد؟
این همان قسمت جذاب ماجرا است!
یکی از کافهها در ازای دستمزد او، پیشنهاد سهام میدهد. پیشنهادی که به شدت عجیب و غریب به نظر میرسد در ابتدای کار او را صاحب ثروتی قابل توجه میکند و همین راه ورود او به بازار بورس است. هرچند این مسیر سختیها و ناملایمات زیادی را هم نشانش میدهد اما قهرمان قصه، یاد میگیرد با پیدا کردن الگوهای رفتارهای اشتباهش و درس گرفتن از آنها، موفقیت خود را تضمین کند.
کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار به دست بیاوریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار به دست بیاوریم برای افرادی است که قصد ورود به بازار بورس را دارند. اگر در بازار بورس هستید و میخواهید جایگاهتان را پیدا کنید و در آن بمانید، کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار به دست بیاوریم را بخوانید.
بخشی از کتاب چگونه در بورس دو میلیون دلار به دست بیاوریم
از چندین نفر خواستم یک کارگزار کارکشته و قابل اعتماد را معرفی کنند و خیلی زود با یکی از آنها ملاقات کردم، اما باید اقرار کنم زمانی که دفترش را پیدا کردم، همهٔ امیدم بر باد رفت. یک اتاق کوچک بههمریخته و پر از کتاب، شبیه سلول انفرادی. روی دیوار، خطوط عجیب و نامفهومی کشیده شده بود که بعدتر دریافتم که آنها «نمودار» هستند. در آن اتاق هیچ نشانهای از موفقیت و درآمدزایی به چشم نمیخورد. در میان تعداد زیادی کتاب و ورقههای دستهبندیشده، مرد کوتاهقدی روی صندلی لم داده بود و مشغول مطالعه بود. زمانی که از او پرسیدم آیا سهم خوب و سودآوری را میشناسد ناگهان متوجه حضور من شد.
لبخند زد و از کیف جیبیاش یک برگ چک مربوط به سود سهام یک شرکت استخراج طلا به نام «کِر آدیسون»۵ را بیرون آورد. مقابلم ایستاد و گفت: این را ببین دوست من. چک پرداخت سود، حداقل پنجبرابر اصل پولی است که پدر من برای خرید سهم پرداخته است. این همان سهم خوب و سودآوری است که هر کسی باید به دنبالش باشد. سود باید پنجبرابر قیمت خود سهام باشد.
تحتتأثیر این حرف قرار گرفتم. سود سهم ۸۰ سنت بود، در نتیجه پدرش باید ۱۶ سنت برای هر سهم پرداخته باشد. چقدر دلنشین به نظر میرسید! در آن موقعیت اصلاً این موضوع که شاید پدرش آن سهم را ۳۵ سال پیش خریده باشد به ذهنم خطور نکرد!