نام محصول : کتاب ستون پنجم جلد 1
نویسنده : امیر عشیری
قسمتی از کتاب:
گزارشاتی که مامورین سری متفقین از داخل خالی آلمان و مناطق تحت اشتغال نازیها، به
مراکز اطلاعاتی خود مخابره می کردند، حاکی از آن بود که نابسامانی و آشفتگی در کلیه
دستگاههای نظامی و سیاسی آلمان نازی کاملا محسوس است، و مردم در بیم و هراس بسر میبرند .
فشار حملات قوای شوروی در جبهه شرق بگونهای بود که عقب راندن آنها از دید فرماندهان نظامی آلمان، امری محال مینمود.
از سوی دیگر وجود دشمن نامرئی، یعنی پارتیزانهای یوگسلاوی ،چنان عرصه بر قوای آلمان
تنگ کرده بود که عملانقل و انتقالات در پشت جبهه بکندی صورت می گرفت…
امیر عشیری …
وی اولین نویسنده رمانهای پلیسی-جنایی به مفهوم مصطلح و به شکل حرفه ای آن در ایران است. گرچه در برخی از آثار نویسندگانی که قبل از وی در عرصه داستان نویسی فعالیت داشته اند رگه هایی از عناصر داستانهای پلیسی وجود دارد (همچون “حسینقلی مستعان” در شهر آشوب ۱۳۲۸، “نصرالله شیفته” در قهقهه اسکلت ۱۳۲۵) ،ولیکن در مجموع نمیتوان به آنها پلیسی نویس و به آثارشان عنوان پلیسی-جنایی اطلاق کرد. او همچنین در موضوعات تاریخی مینوشت. امیر عشیری گاهی همزمان در دو، سه مجله پاورقیهای شبه جنایی – پلیسی و جاسوسی منتشر میکرد و طرفداران خاص خود را داشت.
نخستین اثر او در سال ۱۳۲۸ به نام “اعدام یک جوان ایرانی در آلمان” به صورت پاورقی در مجله “آسیای جوان” چاپ شد. او همچنین در اطلاعات هفتگی و تهران مصور مینوشت.
“محمدعلی جمالزاده”، پس از خواندن کتاب “سیاهخان” او، آنچنان شیفته قلم او میشود که او را “الکساندر دوما”ی ایران مینامد.
او کارمند وزارت صنایع و معادن بود، اما عمدهٔ درآمد خود را از راه روزنامهنگاری و نویسندگی تأمین میکرد. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، با تغییر کادر سردبیری، عشیری همکاری خود با مجله اطلاعات هفتگی را متوقف کرد و تنها برای یک سال با مجله جدول و مجله سرگرمی خانواده به همکاری پرداخت و پس از آن به کلّی نوشتن برای نشریات را متوقف کرد. او در گفتگویی که در سن ۹۰ سالگی (۲ سال پیش از مرگش) با روزنامهٔ ایران داشت، وضعیت خود در سالهای پس از انقلاب را چنین توصیف کرده بود: «در سالهای قبل از انقلاب من در هفته چهار پاورقی مینوشتم.
حالا دیگر بساط پاورقینویسی جمع شده و مجلات عموماً ماهانه چاپ میشوند. آنها باید برای همکاری دنبال من میآمدند که این اتفاق نیفتاد و من هم نمیتوانستم بلند شوم بروم از آنها تقاضای کار بکنم. حالا که دیگر بازنشسته شدم.
آن موقع مگر چند نفر پاورقینویس داشتیم؟
من بودم و آقای رسول ارونقی کرمانی که امروز در امریکاست، دو سه نفر دیگر هم بودند که فوت کردند. یک سال بعد از انقلاب کارم در مطبوعات تمام شد یعنی دیگر نخواستند».
با وجود این، برخی از آثار امیر عشیری پس از انقلاب نیز منتشر شد و همچنان پرفروش بود.
او در سالهای اخیر برای مدتی در مرکز تحقیقات راه، مسکن شهرسازی فعالیت میکرد.