نام محصول : کتاب مرگ به سبک پوآرو
نویسنده : آگاتا کریستی
مترجم : سید رضا حسینی

نکته جالب در مورد کتاب :
آگاتا کریستی چون نمی خواست مثل آرتور کانن دویل به خاطر کشتن شرلوک هلمز مورد مواخذه طرفدارانش قرار بگیرد، یه کار هوشمندانه کرد، در اوج کاریش دو کتاب نوشت: “جنایت خفته ” و “‘پرده”، که هر دو کتاب مربوط به پایان و مرگ شخصیتهای خلق شده توسط آگاتا بودند یعنی کاراکترهای مارپل و پووارو , اما آگاتا کتابها را سالیان سال چاپ نکرد تا چند ماه قبل از مرگش، به این شکل مرگ خودش و کارآگاه های دوست داشتنیش همزمان شد.
آخرین داستان پوآرو در همان جایی رخ میدهد که اولین ماجرایش اتفاق افتاده است یعنی در ساختمان با شکوه استایلز.
اما بین این دو ماجرا پنجاه و پنج سال فاصله است. یعنی از سال ۱۹۲۰ که کتاب «ماجرای اسرارآمیز در استایلز» نوشته شد تا سال ۱۹۷۵ که کتاب «پرده» (که در واقع همین کتاب «مرگ به سبک پوآرو» است)، نوشته شده است.
هر چند در دنیای داستان تقریبا سی سال بین این دو داستان فاصله است.
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.
آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد.
پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت.
مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود.
آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد.
آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.
آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است:
بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.
در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند.
اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند.
آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت.
رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید.
ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود.
این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.























