شولتز هولتوس،جاسوس آلمانی که در دوران جنگ جهانی دوم، مدتی را در ایران و عمدتاً در عشاير فارس سپری کرد. وی خاطراتش را از این دوران منتشر نمودهاست كه در اين كتاب برشته تحرير درآمده است و بسيار شيرين و خواندنى است.
آلمانی ها در ایران شبکه ای کوچک برای جاسوسی راه اندازی کرده بودند که ستون پنجم آنان به حساب می آمد، اما اهمیت این شبکه آن قدر نبود که به دلیل فعالیتش کشوری مانند ایران را تصرف کنند. در آغاز جنگ دوم جهانی بیشتر فعالیت نازی ها در مرزهای شوروی انجام می شد.
این فعالیت ها به ویژه در آذربایجان متمرکز بود و در آنجا برخی از این نیروها به عنوان دیپلمات مشغول به کار بودند.ادعا می شد جاسوس های آلمان نازی در منطقه ای در جنوب شوروی فعالیت می کنند و عملیات شناسایی فرودگاه ها، کارخانه ها و ریل های آهن، سربازخانه و شمار نیروهای مستقر در آنجا را به عهده دارند.
داستان این کتاب که پرماجراترین و طولانیترین و مع ذلک ارزشمندترین و زیباترین سالهای زندگی مرا در بر میگیرد و به دست تقدیر با خون و اشک و عظمت و گناه انسان رقم خورده است، از نقطهای خالی و سفید روی نقشه جغرافیا شروع شد. این نقشه در بعد ظهر ابری یکی از روزهای ماه فوریه 1941 جلو من روی میز کارم قرار داشت و من هیجان زده و مستاصل به لکه سفیدی چشم دوخته بودم که از باکو تا کیروف آباد و از خلیج فارس تا داغستان را در بر میگرفت.
جاسوس های ما در وسعت بیکران جنوب روسیه بطور کلی با موفقیت کار کرده بودند و نقشه روبروی من از علامات و مختصات عملیات آنان شامل فرودگاهها و کارخانجات و تقاطع ریلهای راهآهن و محل سرباز خانهها با تعداد نیروهای مستقر در آنها بود که این علامات، طی سالیان دراز و به دنبال عملیات گوناگون و پر زحمت، درست مثل قطعات موزائیکی که تکه تکه در کنار هم قرار بگیرند، تقریبا به طور کامل نقشه را در بر گرفته بود، اما این نقطه سفید