ورود براي ارسال گزارش نياز است
🌿
“«تو قادری کاری بکنی که من بر بخشی درخشانتر و روشنتر از وجود خودم دست بگذارم»
.
.
.
میخواهم دیر زمانی در دشت قدم بزنم
ماری
فقط فکرش بکن که در یک روز زیبا و گرم،
در خارج شهر قدم بزنیم
و ناگهان درست وسط جاده! گرفتار شویم؛
چه معجزهای!
آیا احساسی شگفتانگیز تر از این هست که ببینیم عناصر با جنبش در آسمان نیرو و حیات میآفرینند؟
بگذار چهار دیواری اتاق خود را پشت سر بگذاریم
بگذار به مکانهای دور افتاده برویم
و کمی بزنیم…
«تنها زمانی میتوانم چیزی را بفهمم که آن را برای تو باز بگویم
این را قبلا گفتهام
و همیشه تکرارش خواهم کرد.» ”
.
.
.
از
مجموعه نامههای به
.
شاید میشه گفت هزار باری این کتاب رو با ام کردم 🙈
.
[ad_2]
Source