سگ ولگرد
سگ ولگرد داستان کوتاهی از صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی همراه با هفت داستان دیگر در مجموعه داستانی به همین نام در تهران منتشر شد.
داستان آن دربارهٔ سگ اصیل اسکاتلندی به نام پات است که پس از گم کردن صاحب خود، سرگردان شده و از سوی انسانها مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. پات سگی معمولی نیست، او در آرزوی بازگشت به دوران کودکی است و در ته چشمهایش، روحی انسانی دیده میشود.
صادق هدایت بیشتر داستانهای مجموعهٔ سگ ولگرد را پیش از سال ۱۳۲۰ خورشیدی نوشته بود اما به دلیل ممنوعالقلم بودن، امکان چاپ داستانها وجود نداشت.
پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم در شهریور ۱۳۲۰، با از میان رفتن بساط سانسور دولتی، سگ ولگرد نیز امکان چاپ مییابد.
سگ ولگرد داستانی کنایی و نمادین است که از زاویهٔ دید دانای کل روایت میشود. نقادان سگ ولگرد را داستانی اگزیستانسیالیستی بهشمار آورده و آن را در کنار برخی دیگر از داستانهای کوتاه هدایت مانند زندهبهگور و تاریکخانه، از آن دسته روانداستانهای وی دانستهاند که با تکنیکهای واقعگرایی نوشته شدهاند.
سگ ولگرد همچنین تاکنون از جنبههای روانشناسانه، اسطورهشناسانه، تطبیقی، اخلاقی، اجتماعی، و فلسفی نیز نقد شدهاست.
صادق چوبک و احمد شاملو از جمله نویسندگان و شاعرانی هستند که با تأثیر از سگ ولگرد به آفرینش آثاری پرداختهاند. سگ ولگرد تاکنون به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی استانبولی، ارمنی، بلغاری، و قزاقی ترجمه و منتشر شدهاست.
در مورد صادق هدایت
صادق هدایت، در روز چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ هجری شمسی در خانوادهای سرشناس متولد شد. پدر او «هدایتقلیخان اعتضادالملک» از رجال سیاسی قاجار بود و مادرش «زیورالملوک»، دختر «حسینقلی مخبرالدوله»، از سیاستمداران نامدار دوره ناصرالدینشاه محسوب میشد. صادقخان فرزند ماقبلآخر خانواده خویش بود که تنها یک خواهر کوچکتر از خود داشت.
عیسیخان و محمودخان، دو برادر بزرگ صادق هدایت محسوب میشدند که با وجود برخورداری از طبع ادبی و هنری، در دستگاه سیاسی کشور با مناصب مختلف مشغول بهکار شدند. علاوه بر این، «سپهبد حاجعلی رزمآرا»، نخستوزیر محمدرضا پهلوی نیز شوهر «انورالملوک»، خواهر صادقخان بهحساب میآید.
تحصیلات
صادق هدایت در ۶ سالگی، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه علمیه تهران آغاز کرد و در همین دوران با انتشار روزنامه دیواری «ندای اموات»، از قریحه ادبی خود رونمایی کرد. دوران دبیرستان وی در مدرسه دارالفنون، بهعلت بیماری چشمدرد متوقف شد و او بهالاجبار مدرسه را ترک کرد؛ اما یک سال بعد در مدرسه «سنلویی» که به فرانسویها تعلق داشت، تحصیلات خود را از سرگرفت.
هدایت اولین باب آشنایی خود را با ادبیات جهان، در مدرسه سنلویی توصیف میکند؛ جایی که با تعلیم فارسی به کشیش دبیرستان، از دانش او درباره ادبیات جهان بهره میبرد.
آغاز نویسندگی هدایت را میتوان از همین دوران و در پی علاقه وی به علوم غریبه و متافیزیک توصیف دانست. کمی بعدتر وی با انتشار نخستین مقاله خود در روزنامه هفتگی، نخستین گام را در راه هدایت شدن برداشت.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷، بهدلایلی که از آن سخن نمیبرد، اقدام به خودکشی کرد. وی خود را از پلی به رودخانه «مارن» فرانسه انداخت؛ کمک سرنشینان قایقی سبب شد تا قصه هدایت طولانیتر شود. نزدیکان او علت خودکشی نخست هدایت را پارهای از مسائل عاطفی نقل میکنند؛ هرچند خود در این رابطه با همان زبان طنز و زهرآگین به برادرش محمود هدایت مینویسد